حوالی میدان خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم. یکباره ابراهیم سرعتش را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم: چی شد، مگه عجله نداشتی؟!
همینطور که آرام حرکت می کرد، به جلوی من اشاره کرد و گفت: یه خورده یواش تر بریم تا از این آقا جلو نزنیم.! من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می کشید و آرام را میرفت.
?ابراهیم گفت: اگر ما تند از کنار او رد شویم، دلش می سوزد که نمی تواند مثل ما راه برود. کمی آهسته برویم تا او ناراحت نشود.
گفتم: ابرام جون، ما کار داریم، این حرفا چیه؟ بیا سریع بریم. اصلا بیا از این کوچه بریم که از جلوی این معلول رد نشیم.
?آنچنان قلب رئوف و مهربانی داشت که به ریزترین مسائل توجه می کرد. او در حالی که عجله داشت، اما راضی نشد حتی دل یک معلول را برنجاند!
? سلام بر ابراهیم۲/ ص۳۱
#هوای_معلولین_شهرمان_را_داشته_باشیم
✅علی(ع) و زهرای مرضیه (س) پس از آنکه با هم ازدواج کردند و #زندگی مشترک تشکیل دادند، ترتیب و تقسیم کارهای خانه را به نظر و #مشورت رسول اکرم(ص) واگذاشتند، به آن حضرت گفتند:
«یا رسول الله ما #دوست داریم ترتیب و تقسیم کارهای خانه با نظر شما باشد».
✅پیامبر(ص) کارهای #بیرون خانه را به عهده علی(ع) و کارهای داخلی را به عهده زهرای مرضیه(س) گذاشت. علی(ع) و زهرا(س) از اینکه نظر رسول خدا(ص) را در زندگی خصوصی خود دخالت دادند و رسول خدا(ص) با مهربانی و #محبت خاص از پیشنهاد آنها استقبال کرد و نظر داد، راضی و خرسند بودند.
✅مخصوصا زهرای مرضیه(س) از اینکه رسول خدا(ص) او را از کار بیرون معاف کرد خیلی اظهار #خرسندی میکرد، میگفت: «یک دنیا خوشحال شدم که رسول خدا(ص) مرا از سروکار پیدا کردن با مردان #معاف کرده است».
#شهید_مطهری
?داستان راستان، ج۲، ص۲۷۱
آیتالله بهجت (ره):
✅آقایی میگفت: جماعتی بودیم، آقا امام زمان(عج) تشریف آوردند و امامت کردند؛ ولی #حمد و #سوره را حسابی ساده قرائت فرمودند. خدا میداند همین عبادتهای ساده و مختصر، اگر از اهلش صادر شود، چه اثرها دارد؛ ولی مفصّل آن از غیر اهلش بیاثر است.
? در محضر بهجت، ج١، ص١٠٨
? امام علی (ع) فرمودند:
✔️یڪ روز دیناری صدقه دادم رسول خدا فرمودند: یا علی آیا میدانی ڪه #صدقه از دست مومن خارج نشود مگراینڪه از دهان هفتاد شیطان بیرون آید ڪه هر یڪ او را با وسوسه خود از دادن منع می ڪنند (یڪی گوید نده ڪه ریا میشود ودیگری میگوید نده ڪه او مستحق نیست و آن دیگر گوید نده ڪه خود بدان محتاج خواهی شد و …) وقبل از آنڪه به دست سائل برسد بدست خدا خواهد رسید.
?ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،ص314
به قلم خودم…
سلام ابراهیم جان…سلام رفیق جان…حرفایم زیاد….اما کلمات ناتوان تر از بیان حالم…ناتوان برای بیان دلتنگی هایم….چقدر دلم تنگ استـ …این روزها اشک مهمان چشمانم شده استـ ،….بغضم مدام سنگینی میکند…این مهمان ناخوانده رادوست دارم(اشکهایم را)…این سنگــینی بغـض در گلویم را دوسـتـ دارم…آری دوسـتــ دارم….اینار بار ماجرا باهمـیشه فرق میکـند اگر دلم میگیرد،اگر بغض میکنم ،اگر دلتنگ میشوم، اگر اشک میرزیم بهانه جز تو ندارم….دلم برای تو تنگ استــ نامت را که میشنوم میخواهم زمین دهان باز کند ومن را ببلعد.از خجالت، از اینکه تو را دوست خود میدانم ….تو کجای کاری ومن کـجا…اخلاص در عمل توکجا ومن کجا….ابراهــیم….نمیـدانم چگونه پایتـ به زندگی من باز شد….اما فکر وخیالت روح وروانم را به هم ریخته استــ تمام زندگی ام شده است فکر وذکر تو ….من این روزها از عمق وجودم دلتنگ تو ام منی که هیچ وقـت با تو رو به رو نشده ام ،اما با بخـشی از خاطراتت زندگی کرده ام….
واین دلتنگـی عجیب برایم شیرین استـ وروحم را نوازش میکـند…
شنیده ام…اگر دوستـ شهید داشته باشی،دوست شهیدت نمیگـذارد که بمیری،دستت را میگیرد وآخر شهیدت میکند…
ابــراهیم…مـن منتظر این لحظه ام
یاعلی
آخرین نظرات