در مدینه چندنفر بیمارجذامی بود.مردم باتنفرووحشت از آنان دوری میکردند.این بیچارگان بیش از آن اندازه که جسماً از بیماری خود رنج میبردند،روحاً ازتنفر وانزجار مردم رنج میکشیدند،وچون میدیدند دیگران از آنها تنفر دارند خودشان باهم نشست وبرخاست میکردند.یک روز،هنگامی که دور هم نشسته بودند غذا میخوردند،علی بن الحسین زین العابدین از آنجا عبور کرد.آنها امام را به سر سفره خود دعوت کردند.امام معذرت خواست وفرمود:
(من روزه دارم ،اگر روزه نمیداشتم پایین می آمدم.از شما تقاضا میکنم فلان روز مهمان من باشید .)
این راگفت ورفت.
امام در خانه دستور داد غذایی بسیار عالی ومطبوع پختند .مهمانان طبق وعده قبلی حاضر شدند.
سفره ای محترمانه برایشان گسترده شد.آنها غذای خود را خوردند وامام هم در کنار همان سفره غذای خود را صرف کرد.
مشاهده شده در کتاب داستان راستان.شهید مطهری.ج۲.ص۱۰۸-۱۰۹.
نظر از: رایحه الجنه [بازدید کننده]
احسنت فاطمه جون
نظر از: نورالهدی [بازدید کننده]
سلام فاطمه جان
عالی بود
پاسخ از:
فدات گلم
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات